صداهای ماندگار

به وبلاگ من خوش آمدید

=_____________________________________=

همين الان مامانم زنگ زد احوال همزاد رو ازش پرسيد ، ظهر هم كه ميبينيمش ، هوا خيلي گرمه ، احتمالا الان برم صبحونه بخورم و تا وقتي نرفتيم بقيه ي ياغي رو ببينم ، صبح زود از خواب بيدار شدم ولي چون يه امروز تعطيل بودم گفتم بخوابم با درس خوندن خرابش نكنم
+ نوشته شده در جمعه 10 تير 1401ساعت 18:22 توسط مینو |